مهدیمهدی، تا این لحظه: 12 سال و 11 روز سن داره
باباییبابایی، تا این لحظه: 40 سال و 3 ماه و 12 روز سن داره
مامانیمامانی، تا این لحظه: 32 سال و 2 ماه و 26 روز سن داره
هم آشیانه شدنمونهم آشیانه شدنمون، تا این لحظه: 14 سال و 8 ماه و 30 روز سن داره

مهدی دنیای مامان و بابا

تولد دو سالگی

  عشقم...نفسم...فرزندم ...دو ساله شده ای ...چقدر زود برزگ میشوی ؟برای چه این همه شتاب داری ؟برای من هیچ لذتی بالاتر از تماشای بالیدنت نیست اما اینگونه که تو میروی میترسم از تو جا بمانم. پسرک زیبای من، انگار همین دیروز بود که من صدف تو بودم و تو مروارید من انگار همین دیروز بود که مرواریدم را به دریای پر تلاطم دنیا سپردم تا جایی بیرون از من زندگی کند، بیرون از من نفس بکشد و بیرون از من ببالد. تو آنقدر کوچک بودی که حتی توان شیر خوردن هم نداشتی فقط خدا میداند که من چقدر سخت و چقدر شیرین آن روزها را گذراندم. روزهایی که میگذرند هرگز باز نمیگردند و روز هایی می آیند که امروز من برای آمدنشان لحظه شماری میکنم و فردا برای رفتن...
28 ارديبهشت 1393

فروردین 93 ( 23 ماهگی پسرم)

عشقم سلام ...نفسم سلام...مهدیم سلام چند روز بود میخواستم وبتو بروز کنم اما اوضاع نت خیلی داغون بود طوری که حتی یه دونه عکس هم نمی شد آپلود کرد، اما الان اومدم ...اومدم برات بگم از 1 سال و 11 ماهگیت. روز جمعه 8 فروردین من و تو و بابایی رفتیم لب دریا که خیلی هم بهمون خوش گذشت ،آخرین بار که رفته بودیم دریا تو خیلی از آب می ترسیدی اما این دفه ترس که نداشتی هیچ خیلی هم خوشت اومده بود و به زور باید از آب بیرون می آوردیمت . حدود دو ساعت توی آب و شن ها بازی کردی ولی موقع برگشتن هنوز سیر نشده بودی و میگفتی: دیگه بلیم آبا (یعنی دوباره بریم تو آبا) ساحل بنود عزیزکم میدونی چرا اینجا دهنت بازه؟؟؟ هر وقت بخوای رو یه کاری تم...
18 ارديبهشت 1393
1